باران شبانه

مائیم ومی مطرب و این کنج خراب فارغ ز امید رحمت بیم عذاب

باران شبانه

مائیم ومی مطرب و این کنج خراب فارغ ز امید رحمت بیم عذاب

سرود باران(۲)

 

شب خمیازه می کشد اما

 

ابرها همچنان اشک های سنگین شان را فرو می بارند

 

مثل بچه ای که قبل از خواب بهانه مادرش را میگرد

 

_یک سالی هست که جای مادرش خالی است_

 

وچون از سماجت او به ستوه می آیند

 

به او می گویند :"او پس فردا می آید..."

 

باید حتما بیاید...

 

اما بچه های دیگر توی گوشش می گویند

 

مادرت آنجا دردامان تپه خفته است

 

خوراکش خاک است وآبش باران

 

مثل ماهیگیرمایوسی که تورش را بر می چیند

 

برآب وبر بخت خفته خویش نفرین می فرستد

 

وبا فرورفتن ماه ترانه می خواند

 

باران ...

 

باران...

 

 

 

هیچ می دانی که این باران چه اندوهی بر می انگیزد؟

 

وچه ناله ای از ناودان ها بلند می کند؟

 

ومرد تنها را چه حسی از گمشدگی فرا می گیرد ؟

 

بی انتها . . .مثل خون جاری ،مثل گرسنگی

 

مثل عشق ،مثل بچه ها ،مرده ها. . .چنین است باران

 

و چشمانت همراه من است درباران

 

وبرق هایی که بر فراز خلیج می درخشند

 

سواحل غراق را با ستاره ها وصدف جلا می دهند

 

گویی شفق روی آن پرده ای می کشداز خون.

 

ومن به سوی خلیج فریاد می زنم :

 

"ای خلیج

 

ای بخشنده مروارید وصدف و مرگ!"

 

وصدا بر می گردد

 

چون ناله ای سنگین:

 

"ای خلیج،

 

ای بخشنده مرواری وصدف ومرگ!"

 

گاه چنین می پندارم که عراق

 

تندر ذخیره می کند

 

وبرق هارادر دشت ها وکوه هایش انبار می کند

 

تا وقتی مردان قد افراشتند

 

بادها دیگر هیچ نشانی ازقبیله ثمود باقی نگذارند.

 

انگار می شنوم که نخل ها باران را می نوشند

 

ومی شنوم که  روستا ها صیحه می کشند

 

به جنگ توفان وتندر خلیج میروند

 

سرودخوان:

 

باران . . .

 

باران . . .

 

باران. . .

 

 

سرود باران

 شعر باران ازسروده های بسیار زیبای شاعر نوگرای عراق

 

 بدر شاکر السیاب می باشد به ترجمه آقای علی امینی نجفی

 

  که در مجله گلستانه به چاپ رسیده است

 

  درباره این شعر مقالات وتفسیر های فراوان نوشته شده است

 

  شاید بهتر باشد که امروز با  گذشت بیش از چهل سال

 

  از تاریخ سرایش آن درون مایه این شعر را رستاخیز بدانیم

 

  با تمام ابعاد و معانی حقیقی ومجازی آن.

 

 در چند قسمت آنرا برایتان می نویسم

 

قسمت اول

 

سرود باران

 

 چشمانت دو نخلستان است در سپیده دمان

 

 یا دو مهتابی که ماه ازآن بر می مد

 

 وقتی چشمانت برق میزند از تاک برگ می روید

 

 و نورها می رقصند ...مثل نقش ماه درآب

 

 وقتی از تکان پا روبه لرزه می افتد

 

 گویی نبض ستارگان است که در ژرفای آن می تپد

 

 

 

 ودر مه ای از اندوه شفاف فرو می روند

 

 همچو دریایی مه شب روی آن دست می کشد

 

 گرمای زمستان ولرزش پاییز را با خود دارد

 

 ومرگ ،وتولد،وتاریکی،وروشنایی؛

 

 پس رعشه گریه اعماق جانم رامی لرزاند

 

 وشوری غریب آسمان را در بر می گیرد

 

 مثل بچه ای که ازماه به وحشت افتد

 

 

 

رنگین کمان ابرها رامی نوشد

 

 وقطره قطره ذوب می شود درباران ...

 

 مثل قهقهه پسر بچه هالای چوب بست تاک ها

 

 وهمهمه سکوت گنجشک ها بردرختان.

 

 سرود باران

 

 باران. . .

 

 باران. . .

 

 باران. . .

روزهای ابری

 صبحگاهان ابرهای زمستانی آسمان صاف

 کویر را پوشاندند

 چشم ها در انتظار....

 "آخ اگه بارون بزنه!"

 نه ،نه خبری نیست ؛ دلمان گرفت؛دلمان

 پوسید از این بی بارانی

 وامیدها به شب....

 "آسمان صاف وشب آرام....!!"

 وصبگاهان...

 انتظار...

 امید...

 ودیگر بار...

 قصه ای تکرار...

 تکرار...

 تکرار...

 تکرار...

 .......

 وزمستان کم کم میکوچد....

 "قاصد روزان ابری داروگ! کی میرسد باران؟!!!"

کاش آنزمان. . . .

 

 کاش آنزمان سرادق گردون نگون شدی

 

 وین خرگه بلند ستون بیستون شدی

 

 کاش آنزمان بر آمدی ازکوه تابه کوه

 

 سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی

 

 کاش آنزمان زآه جگر سوز اهل بیت

 

 یک شعله برق خرمن گردون دون شدی

 

 کاش آنزمان که این حرکت کرد آسمان

 

 سیماب وار روی زمین بی سکون شدی

 

 کاش آنزمان که پیکر اوشد درون خاک

 

 جان جهانیان همه ازتن برون شدی

 

 کاش آنزمان که کشتی آل نبی شکست

 

عالم تمام غرقه دریای خون شدی

ضد ایدز

در خیابان روی دیواری نوشته شده بود

 

گروه مبارزه با ضد ایدز

 

از این جمله چه می توان استنباط کرد؟

کپی رایت

 

من نمی دانم این حق کپی رایت اگردر کشور ما بخواهد رعایت شود

 

 

 ایا خوب است یا نه؛ اگر رعایت نشود( که نمیشود)

 

 

درحق ان مولف بی انصافی کرده ایم

 

 

 ازحاصل تمام تلاش وکوشش اثرش که کلی برای ان زحمت کشیده

 

 

 مفت ومجانی استفاده میکنیم (بدبختی اینه که ادعای مسلمانی هم می کنیم)،

 

 

اما اگر رعایت شود چه کنیم ؟

 

 

 دیگرهرگز نخواهیم توانست یک اثر اورژینال را ببینیم میدانید چرا ؟

 

 

 چون طبق سلیقه های مختلف چنان سانسورمی شود

 

 

 که هیچ شباهتی به یک اثر هنری نداشته باشد.

 

 

خداوند مراببخشایند وهمچنین صاحبان اثرهای هنری؛

 

 

چون با وجود این سانسور من نمی توانم حق مولف را رعایت کنم.