صبحگاهان ابرهای زمستانی آسمان صاف
کویر را پوشاندند
چشم ها در انتظار....
"آخ اگه بارون بزنه!"
نه ،نه خبری نیست ؛ دلمان گرفت؛دلمان
پوسید از این بی بارانی
وامیدها به شب....
"آسمان صاف وشب آرام....!!"
وصبگاهان...
انتظار...
امید...
ودیگر بار...
قصه ای تکرار...
تکرار...
تکرار...
تکرار...
.......
وزمستان کم کم میکوچد....
"قاصد روزان ابری داروگ! کی میرسد باران؟!!!"
very very nice
علی سلام قشنگ بود ولی یک غلط املایی داشت موفق باشی
آقای شفیعی
روزهای ابری خیلی جذبکننده بود جرا که همین روزهای تکراری است که زندگی را میسازد.